چگونه استفاده از تحقیقات روانشناسی به صورت نامحسوس باعث تحقق اهداف بازایابی شما خواهد شد؟
- تا به حال به این مساله فکر کرده اید که وارد ذهن مشتریانتان شده و نحوه تفکر و تصمیمگیریشان را درک کنید؟
- تا به حال به این فکر کرده اید که از روش هایی مطلع شوید تا بتوانید افرادی را به انجام کار دلخواه خود متقاعد کنید؟
اگر پاسختان مثبت است، روی صحبت ما در این مقاله دقیقا با شماست!
مطالعات صورت گرفته بر رفتارشناسی، علوم شناختی و روانشناسی به پاسخهای جالبی برای این پرسش شما رسیده است. دانش روانشناسی در حیطههای فراوانی قابل پیادهسازی و اجراست؛ از جمله در مشاوره برای نیروی انسانی سازمان شما و پاسخ چیزی که ذهن شما را درگیر خود کرده، روانشناسی و تاثیر آن در بازاریابی کسبوکار شماست.
۱) با مشتریان خود تعاملی سازنده برقرار کنید.
محققان زیادی مطالعاتی تحت عنوان استفاده از هنجارهای اجتماعی برای برانگیختن حفاظت محیط زیست در هتل ها انجام داده اند و به طور ویژه، تلاش کردند که دریابند چه نوع پیامی موجب می شود تا مهمانان دوباره از حوله اتاقشان استفاده کنند(منبع).
برای همین از سه جمله متفاوت ذیل استفاده کردند:
پیام استاندارد: به حفظ محیط زیست کمک کنید!
- ۷۵٪ از مهمانان این هتل مجدد از حولههایشان استفاده میکنند.
- ۷۵٪ از مهمان این اتاق مجدد از حولههایشان استفاده میکنند.
پیامی که مربوط به دیگر شرکای آنان بود- مهمانان دیگر- باعث رشد ۱۰تا ۱۵ درصدی استفاده مجدد از حوله توسط مهمانان شد.
حالا این داستان با بازاریابی چه ارتباطی دارد؟
این پدیده در جایی اتفاق میافتد که مردم تمایل دارند با مردمی که مشابه آنان بوده و مطلوبیت و خواستههای یکسانی دارند به اثر تعصب گروهی شناخته میشود.
بنابراین، بهترین راه برای اینکه مشتریان خود را متقاعد به انجام کاری کنید این است که نشان دهید افراد مشابه آنان، دقیقا همین انتخاب را کرده اند.
تلاش کنید تا مشابهتها و علایق مشترک بین مشتریان خود را به همان اندازه که برای درک اشتراکات مشتریان و کسب و کار خود تلاش می کنید درک کنید.
۲) کوچک بمانید!
از جمله فوق معمولا به عنوان تکنیک foot-in-the-door یاد میشود.
یک گروه روانشناس به درب خانهها مراجعه می کرد و از ساکنین میخواست تا کاری کوچک را انجام دهند. مانند امضا کردن یک طومار درخواست یا چسباندن یک نشان معنادار در پشت شیشه پنجره خانهشان(منبع).
در این گروه مورد تحقیق، از برخی از خانه ها بدون اینکه در تحقیق خود آنها را دخیل کنند عبور کردند.
سپس، دقیقاً به همان خانههای شرکت داده شده در تحقیق با یک درخواست بزرگتر مراجعت کردند، مانند گذاشنن یک تابلو بزرگ در محوطه جلوی خانهشان، که البته با درخواست قبلی شان که به خانه های مشابه ارائه داده بودند هم مفهوم بود.
این گروه متوجه شدند خانه هایی که در فاز اول به آنها مراجعه کرده بودند تمایل بیشتری به اجرای کار بزرگتر نسبت به خانه های مراجعه نشده داشتند؛ حدود ۳ مرتبه تمایل بیشتر برای انجام کار غیر مرتبط با درخواست اول و حدود ۴ مرتبه تمایل بیشتر برای انجام کار مرتبط برای مساله و درخواست اول.
حالا این تحقیق چه کمکی به بازاریابی شما میکند؟
در درخواست از مشتریانتان برای انجام کار دلخواهتان، از مقیاس کوچک شروع کرده و به تدریج درخواست های بزرگتری از آنها داشته باشید.
ما نمونههای مشابه زیادی از این تحقیق را به صورت روزانه مشاهده میکنیم،
ابتدا یک نهاد غیر انتفاعی به سادگی از شما درخواست می کنند آدرس ایمیلتان را به آنها دهید و سپس شما را در جریان پیشرفت و اخبار خود قرار می دهند. پس از آنکه از همراهیتان مطمئن شدند، از شما درخواست حمایت مالی خواهند کرد.
در سوی دیگر تکنیک foot-in-the-door ، door-in-the-face وجود دارد، که به جای شروع در مقیاسی کوچک، با مقیاسی بزرگ شروع و از مخاطبان خود درخواست بزرگی می کنید.
ممکن است مقداری از مخاطبان خود را با این درخواست سریع و پاتکی از دست بدهید. اما با گذراندن این مرحله، مشتریان با درخواستهای کوچکتر شما به میزان بیشتری همراه میشوند.
۳) از پاداش های تصادفی و برنامهریزی شده استفاده کنید!
بدون شک تا به حال با کارتهای تخفیفی که رستورانها و کافهها برای استفاده از وعدهای رایگان اهدا میکنند برخورد داشته اید.
در حقیقت این کارتهای تخفیف میتوانند اثرگذاری زیادی داشته باشند اما بهترین راه برای انگیزش مشتریان برای رجوع به سمت شما نیستند.
در عوض داشتن یک برنامه وفادارسازی مشتری که مشتریان به ازای هر ۱۰ مرتبه خرید از شما هدیهای دریافت خواهند کرد اما شما باید برنامه مناسبی تدارک ببینید تا مشتریانتان به صورت تصادفی از این هدایا بهره مند شوند.
این امر سبب ایجاد شایعه پراکنی روانی در جایی که یاد می آموزیم رفتارهای خود را با مناسبتها هماهنگ سازیم. یک مثال ملموس برای همهی ما میتواند گرفتن یک نوشیدنی رایگان هنگام اقدام به سفارش مجدد از رستوران باشد؛ یعنی پاداش دادن به یک عمل مشتری با نیت تشویق او به ادامهی آن عمل از طرف مشتری.
یک محقق همین اثر را با دو سناریوی متفاوت اجرا کرد(منبع):
- در حالت اول هر ۵ مرتبه یکبار با یک هدیه از خرید مشتری تشکر میکرد.
- در حالت دوم، به صورت تصادفی در تعداد خرید، از بابت انتخابش هدیهای به او داد.
نتیجه مقایسه نتایج این دو روش کاراتر بودن روش دوم را از ۲ جنبه ثابت کرد:
اول اینکه مشتری وابستگی بیشتری پیدا میکرد و دوم آنکه نیاز به هدیه دادن غذای کمتری بود!
حال این نکته چگونه با بازاریابی مرتبط میشود؟
اگر چه انسان و حیوانات تفاوتهای بیشماری دارند، اما نقاط مشترک بسیاری نیز میتوان در آنها یافت. رستورانی را تصور کنید که به شما زمان دقیق اجرای برنامه وعده غذایی رایگان خود را نگوید!
در این صورت به احتمال زیاد ما تا حد امکان با مراجعه به آن رستوران شانس خود را در شرکت یافتن از این برنامهی خوشمزه و رایگان بیشتر خواهیم کرد!
برای مثال کارخانههای تولید کننده غلات صبحانه ( مانند فیلم معروف چارلی و کارخانه شکلات سازی آقای ویلی ونکا، که در شکلاتهای خود بلیت طلایی بازدید از کارخانه شگفتانگیز خود را میگذاشت) سالهاست از فواید این روش، با فروش جعبههای غلات صبحانهای که ممکن است با خریدشان جایزهای برنده شوید، فروش خود را بیشتر و بیشتر میکنند!
۴) فروش خود را جذاب معرفی کنید.
دو موقعیت زیر را تصور کنید:
قیمت اصلی برای یک ژاکت ۱۲۵ هزار تومان و برای یک سهپایه ۲۳ هزار تومان است، حال تفاوت دو نوع ارائهی این قیمت ها را مشاهده کنید:
- قیمت ژاکت ۱۱۳.۵ هزار تومان و قیمت سهپایه ۲۳ هزار تومان
- قیمت ژاکت ۱۲۵ هزار تومان، و قیمت سهپایه با احتساب ۵۰٪ تخفیف ۱۱.۵ هزار تومان
اگر شما مخاطب این دو تبلیغ میبودید، مایل به خرید از کدام یک از این دو فروشگاه میشدید؟
این مثال برگرفته از یک تحقیق معتبر است(منبع). که طبق آن متوجه شدند ۶۸٪ از مشتریان مایل به خرید از فروشگاهی بودند که سهپایه را با تخفیف ۵۰ درصدی میفروخت و ۲۹ درصد مایل به خرید ژاکت بودند.اما همانطور که متوجه شدید، مشتریان در هر دو حالت ۱۱.۵ هزار تومان صرفهجویی میکردند.
نکته این است مشتریان به سود و زیان خود در معامله فکر میکنند، نه خود معامله!
به بیان دیگر، آنان به درصد فکر می کنند. نه مبلغ تومانی محصولات!
یک تخفیف ۵۰ درصدی برای خرید سهپایه برای بهتر از چند درصد تخفیف برای ژاکتی با کسر قیمت ۱۱.۵ هزار تومان است.
زمانی که شرایط فروش و بازاریابی خود را منتشر میکنید، مطمئن شوید که این شیوه را در تبلیغات خود به کار ببرید و زمان زیادی را برای جذابیت داشتن پیام خود به مشتریان صرف کنید. حتی اگر واقعیت پیامتان همچنان تغییری نکند!
۵) به دنبال تحریک حواس مشتریان خود باشید.
شاید مهمترین حسی که باید انتقال یابد جلوه های بصری باشد چرا که احتمالا مهمترین و موثرترین حس برای ما انسانها است. یک گروه تحقیقاتی مطالعهای را مبنی بر نشان دادن لحظهای تصاویری از اشیا مختلف به شرکت کنندگان هدایت کردند(منبع).
تصاویری مانند آنچه در زیر نمودارها قرار داده شده است.
بعد از نمایش کوتاه تعداد مشخصی از تصاویر، محققان اقدام به نمایش ۲ تصویر مشابه به شرکتکنندگان کردند. یک تصویر دقیقا همان تصویر قبلی و دیگری تصویری مشابه با تصویر اصلی که نشان داده بودند.
سپس از آنها پرسیدند که کدام یک دقیقا تصویری بود که قبلتر به آنها نشان داده بودند؟
نتایج خیره کننده بود: شرکتکنندگان به سادگی متوجه تصویری که ابتدا به آنان نشان داده شده بود میشدند و با دیدن تصاویر مشابه فریب نمیخوردند.
به بیان دیگر، آنها تفاوت جزیيات تصاویر را حتی با وجود مشابهت های زیرکانه ای که بینشان وجود داشت، متوجه شدند.
در حقیقت بالای ۹۰ درصد از ۲۵۰۰ تصویر نمایش داده شده را متوجه شدند!
شرکتکنندگان همچنین قادر بودند تا تفاوتهای دو تصویر را به طور کامل توضیح دهند.
حال این مطلب چه ارتباطی با بازاریابی خواهد داشت؟
از جاذبههای بصری استفاده کنید! به مقدار زیاد!
تمامی بخشهای بازاریابی خودتان را (تبلیغات، بروشورها، آگهیها، وبسایت، ایمیلها، پستهای وبلاگ، شبکههای اجتماعی و…) بر پایه اصول بصری و رنگارنگ طراحی کنید.
مخاطبان خود را با تنها با ارائه محتوای متنی زیاد سردرگم نکنید!
از تصاویر، ویدیوها و سایر محتوای مولتیمدیای امکان پذیر به منظور ارائه محتوای خود به آنها استفاده کنید.
- صدا
تبلیغات تجاری با ساخت نواها و جینگلها(صداهای برند. مانند صدای ایرانسل در تبلیغات خود)، سهم به سزایی در ماندگاری برندها در حافظه مشتریان دارند.
برای مثال، میتوان به وب سایت go compare اشاره کرد.
.
.
تبلیغات آنها شامل یک آهنگ اپرای آزاردهنده بود که در سال ۲۰۱۲ بیشترین شکایت را مبنی بر آزاردهندهترین تبلیغ به سوی خود جلب کرد، اما در هر حال همه ما آهنگ این سایت را در خاطر خود نگهداشتهایم.
مطمئنم بسیاری از شما همچنان هم جینگلزهای زیادی را در ذهن خود و حتی بی اختیار مرور میکنید.
در راس همه اینها، یک تحقیق روانشناسی به نظریه فوقالعاده شرطیسازی کلاسیک اشاره میکند(منبع).
پاولف یک زنگ را به صدا درمیآورد، از سگ با غذا پذیرایی میکند، میزان بزاق را اندارهگیری میکند و چندین بار این فرایند را تکرار میکند. بعد از مدتی، او یافت که حتی اگر غذا را حذف کند، تنها با شنیدن صدای زنگی که زمانی بیانگر غذا بوده، سگ او بزاق ترشح میکند.
ما به عنوان موجودی به نام انسان، توانایی شرطی شدن را داریم.
اگر شما به عنوان یک بازاریاب، بتوانید جینگلی تولید کنید که مدتها در ذهن مخاطب باقی بماند، توانستهاید پلی از آن صدا به برندتان در ذهن مشتری ایجاد کنید و این یعنی به هدف خود خواهید رسید!
در پایان، یک بار دیگر صدای ایرانسل را در ذهن خود مرور کنید!
۶) توجه مخاطبان خود را تسخیر کنید!
یک تیم تحقیقاتی، کارمندان یک ساختمان با میانگین سابقه شغلی ۴.۵ سال را مورد بررسی قرار دادند (منبع). تنها ۱ نفر از هر ۴ نفر بعد از این مدت فعالیت در آن ساختمان، از آدرس نزدیکترین جایگاه آتش نشانی باخبر بودند در حالی که توجه نکردن به جزئیاتی به این مهمی میتواند خطرآفرین باشد.
حال این نکته چه ارتباطی با بازاریابی دارد؟
از تصاحب توجه مشتری به خود و جهتدهی به آن مطمئن شوید.
اگر شما نویسندهی یک وبلاگ هستید و میخواهید مخاطبهایتان به یک درخواست، تصویر، ویدیو یا لینک شما توجه کنند، شاید با یاد کردن از خواستهتان به صورت واضح در نوشتههایتان یا نشان دادن آن در جایی از صفحه نمایش کاربر، موفق به این صیدی پراهمیت شوید!
همچنین، مهم است که از آشفته کردن صفحه وبتان بپرهیزید! به نظر من همه ما تبدیل به قربانی استفاده از صفحههای شلوغ با تبلیغات بنری مختلف در آنها شده ایم که به شدت مانع ایجاد تمرکز بر چیزی که به دنبال آن هستیم می شوند.
شروع به پایین رفتن در صفحه میکنیم بدون اینکه به موضوع اصلی که به خاطر آن به وب گردی مشغول شده ایم بپردازیم. گاهی متوجه شده ام که به همین دلیل تصویر یا بخشی مهم از مقاله را نادیده گرفته ام!
قطعا شما به دنبال ایجاد چنین فاجعهای برای محتوایی که با زحمت تولید کردهاید نیستید! مخصوصا در این دوره فراوانی اطلاعات که به سادگی باعث گذر کاربر از کنار شما خواهد شد.
پس تلاش کنید تا مخاطبانتان را درگیر و توجهشان را به صورت متمرکز هدایت کنید.
۷) از ارتباط بصری استفاده کنید!
چگونه می توان از رابطه بصری در بازاریابی بدون کوچک شدن نزد مشتری استفاده کرد؟
اگر شما در حال کلنجار رفتن با مشتری یا یک سرمایهگذار هستید، از برقراری ارتباط چشمی با آنها مطمئن شوید. تلاش کنید تا از ارتباط چشمی در تبلیغاتتان و سایر ابزارهای بازاریابی خود به صورت موثر استفاده کنید.
اصلا برای همین است که شخصیتهای کارتونی روی جعبههای غلات صبحانه چنین ارتباط چشمی موثری با کودکان برقرار میکنند، تا آنها را با قدرت بیشتری به سمت خرید این محصولات ترغیب کنند.
۸) مشتریان خود را محک بزنید.
مشتریان عموما اطلاع دقیقی از قیمت و ویژگیهای محصول شما ندارند در نتیجه در پی اطلاع یافتن از آنها خواهد بود و اگر روش انتخابی آنها استفاده از *سوال پرسیدن* از شما بود، باید به سرعت توانایی تغییر تکنیکهای فروش خود به آنها را داشته باشید.
یعنی از لیدهایی که از این عدم اطلاع از جزئیات محصول به دست میآورید، بتوانید حداکثر استفاده را داشته باشید!
این شیوه همانطور که می تواند غیر اخلاقی باشد، به طور شگفتانگیزی می تواند با حرکت در چهارچوب اخلاق و انصاف، شما را به حداکثر سود ممکن برساند!
اجازه دهید در قالب یک مثال توضیح دهیم.
فرض کنید شما از طریق موبایل با مشتریان بالقوهای که اطلاع چندانی از قیمت محصولات شما و سایر رقبایتان ندارند در ارتباط هستید.
اگر از طریق ایمیل با آنها ارتباط بگیرید، مشتریان بالقوه شما زمان مناسبی برای تحقیق درباره این موضوعات خواهند داشت اما زمانی که پشت تلفن با آنها صحبت میکنید، زمان کمی برای تصمیمگیری خواهند داشت و میتوانید شرایط را به نحوی ایجاد کنید تا مکالمه به نفع شما تغییر کند: یعنی بهترین زمان برای محک زدن مشتری و سوق دادن او به پرداخت مبالغ بالاتر!
میتوانید با یک مبلغ بالاتر از مبلغ مد نظرتان(البته نه خیلی بالا که باعث رنجش مشتری شود) شروع کنید و نظرش را در این باره متوجه شوید و مذاکره بر روی قیمت را با او آغاز کنید.
البته نکته مهم این است که ممکن است مشتریانی پیدا شوند که اطلاعاتی درباره بازار شما داشته باشند و از ادامه مکالمه منصرف شوند. اما درصد قابل توجهی نیز با توجه به قیمت اعلام شدهی شما مذاکره را ادامه دهند و شما میتوانید با مدیریت این مذاکره، به شرایط ایدهآل فروش خود برسید.
۹) مخاطبانتان را درگیر کنید!
یک تحقیق روانشناسی ثابت کرده است که اگر شما میخواهید کسی چیزی برای برای مدت زمان طولانی در ذهن خود نگاه دارد، باید او را وارد فرآیندی کنید تا به تلاش بیشتری مجبور شوند(منبع).
به بیان دیگر، کلید این نکته در درگیر شدن عمیق مشتری است.
این تیم تحقیقاتی لیستی از کلمات را به افرادی که وارد این تحقیق شده بودند نشان دادند و از آنان خواستند تا کاری را مختص به آن کلمه انجام دهند. سپس، از آنها خواستند که کلمات لیست را تا جایی که به یاد دارند کارهای زیر را انجام دهند:
- اگر کلمه با حروف بزرگ نوشته شده، دکمهی a را فشار دهید و در غیر این صورت دکمه b را فشاردهید….۱۵٪ افراد این کلمات را به یاد داشتند.
- اگر کلمه با کلمه قطار هم قافیه بود، کلید a را فشار دهید و در غیر این صورت کلید b را فشار دهید….۴۷٪ افراد این کلمات را به یاد داشتند.
- اگر کلمه جمله “او در خیابان یک …… را دید” را کامل می کرد کلید a و در غیر این صورت کلید b را فشار دهید….۸۱٪ افراد این کلمات را به یاد داشتند.
همان طور که مشاهده کردید، هر قدر که شرکتکنندگان بیشتر محبور به استفاده از فکر خود میشدند( و پروسه انجام کار عمیقتر میشد) کلمات مربوط به آن کارها بیشتر در ذهنشان باقی میماند.
شما چگونه میتوانید مخاطبانتان را بدون استفاده از راههای اشتباه، به انجام کاری وادار کنید؟
به محتوایی که هر روز در شبکه های اجتماعی با آنها مواجه میشوید و شما را مجبور به توجه حداکثری میکنند فکر کنید. آیا تبلیغاتی که با تصوری از تولهسگهای دوستداشتنی با شما روبهرو میشود این چنین است؟ یا آزمونهایی با محتوای عامهپسند مانند تست خودشناسی درصد تفکر روانپریشی؟
احتمالا مورد دوم! چون مشخص میکند باید به این قضیه فکر کنید که چطور میتوانید این دسته از چالشها و فعالیتها را به کمپینهای تبلیغاتی خود اضافه کنید.
اگر شما برای یک کمپانی فروش لپتاپ کار میکنید، شاید بتوانید تستی مشابه “کدامیک از لپتاپهای زیر با شخصیت شما هماهنگ است؟” خلق کنید. در حقیقت، شما در هر جایی که کار کنید قادر خواهید بود تا از این نکته بهره ببرید تا مشتریان خود را به تصمیمگیری برای خرید بیشتر سوق دهید.
مثال دیگر از این ترفند روانشناسی پرسیدن سوالهایی است که به جواب مشخصی نیاز ندارند.
حالا چرا این نوع سوالها در تبلیغات، سخترانی ها و…. مفید هستند؟
چون مخاطبان شما را بدون نیاز به مشاهده چیزی با شما همراه میکند.یعنی باعث عمیقتر شدن پروسه درگیری خواهد شد:
پس نکته اخلاقی این تحقیق برای ما این است که تا حد امکان فعالیتهای بین خود و مشتریانمان را تعاملی تر و عمیقتر خلق کنیم تا مشتریان بیش از سایر رقبا، ما را در خاطرخود نگاه دارند.
۱۰) دوستان خود را دعوت کنید.
فکر میکنید چرا در زمینه بازاریابی، کمپینهای متعددی بر مبنای “از دوستان خود دعوت کنید” ساخته شده اند؟
در حقیقت دوستان هر کسی تاثير زیادی روی آن فرد دارند. برای مثال کافیست به یاد بیاورید تا به حال چیزهای متفاوتی را تنها به خاطر اینکه دوستانتان از شما درخواست کرده بودند، امتحان کرده اید.
پس مهار قدرت گروههای اجتماعی را درک کنید تا بتوانید نام خود را در بین مردم فراگیر کنید.
۱۱) از مشتریان خود پیشپرداخت بگیرید.
به محبوبترین گروه موسیقی ۵ سال قبل خود فکر کنید، بیشترین مقداری که حاضرید بپردازید تا همین الان آنها را ببینید چقدر است؟
حال گروه موسیقی محبوب فعلی خود را در نظر بگیرید و مجدد بگویید که تا چه مقدار حاضرید بپردازید تا پنج سال بتوانید یکدیگر را از نزدیک ملاقات کنید؟
احتمالا مبلغی که به سوال دوم اختصاص دادهاید، بسیار بالاتر از مبلغ سوال اول است، حتی اگر از نظر منطقی چنین سوالاتی را قبول نداشته باشید.
این پرسش بخشی از یک تحقیق روانشناسی بود!
میانگین مبلغی که برای سوال اول به دست آمده ۸۰ دلار و برای سوال دوم ۱۲۹ دلار بود. یعنی شرکتکنندگان حاضر به پرداخت مبلغ بسیار بیشتری برای فرصتهایی در آینده در مقابل فرصتهای کنونی هستند.
پس شما باید قبل از اینکه کاربران در رابطه با نیازشان تغییر عقیده دهند، مبلغی را به عنوان پیش پرداخت از آنها درخواست کنید.
حال، میتوانید این یازده تکنیک را در بازاریابی خود پیادهسازی و اجرا نمایید و شاهد تاثیرات شگرف آن باشید.

سلام در مورد شماره سه اینکه زمان دقیق وعده غذای رایگانش رو نگه… یعنی توی تبلیغات هم اصلا به این موضوع اشاره نکنیم که کاملا سورپرایز بشه؟ یا در تبلیغات اشاره داشته باشیم؟
نه زمان دقیق رو نباید بگیم.فقط مشتری باید توجیه باشه که جایزه ای در کار هست و اینطوری باعث میشه دفعات بیشتری به رستوران بره تا شاید ایندفعه جایزه رو دریافت کنه!